به نام خدا
سلام؛
خاصيت کوه اينه انگار که هرچي بالاتر ميري ساکتتر ميشي. بيشتر ميشنوي و ميبيني. شايد خاصيت کار سخت و طاقتفرسا اينه. شايد خاصيت برخورد با عظمت و قدرت بينهايت اينه. نميدونم. هرچه هست اينقدر زبانم را بسته که صداي خزيدن باد لابلاي گياهان کوتاه و مخملي رو ميشنوم. هرچند الان دقايقي هست که صداي همراهان رو که يه بند حرف ميزنن ديگه نميشنوم! صداي حرکت برگها و پر زدن زنبورها رو ميشنوم. صداي نفسهاي سگي که لابد همين نزديکيها است، صداي پرسهزدن ابرها، صداي پاي مورچهها.
زبان که از کار ميافته، باقي حواس فعالتر ميشن. تازه ميفهمي چقدر قابليت داشتي و همه رو خرج زبان ميکردي!
شايد اين خاصيت کوهستانه که خاطرات، عين سنگنوشتهها توي گوشه گوشهاش حک شدن. آدم بعد ساليان سال هم چيزاي زيادي رو به ياد مياره که خيال فراموش شدن ندارن و هيچ نميخوان دست از سرت بردارن. خاطراتِ همراهيها، نگاهها، حرفها، خندهها. خاطراتِ دعواها و دلخوريها. خاطراتِ تجربههاي نو؛ چه خوشايند و چه دلآزار.
خاطراتِ خيلي چيزايي که ديگه حالا نيستن يا اگه هستن، ديگه اهميتي ندارن. خاطراتِ لذت تنهاييها.
شايد اين خاصيت کوهستانه که تو رو از جمع جدا ميکنه و ميکشه تو خلوت تنهايي خودت. هر قدم که بالاتر ميري، خاليتر و تنهاتر ميشي. افکار، مثل هزارتوي بيپاياني، تو رو ميکشن و ميبرن به هرجا که ميخوان. اينقدر که يهو ميبيني رسيدي جايي بالاتر از ابرها.
هنوز نميدونم ما خودمونو از کوه بالا ميکشيم يا اين کوهه که ما رو بالا ميکشه؟ هرچي هست قطعا پاي عظمت کوه درميونه. عظمتي که ما رو جذب ميکنه و بالا ميکشه. يا عظمتي که ما رو جذب ميکنه تا خودمونو بالا بکشيم.
ته همه اين پراکندهگوييها تو خلوت بکر کوهستان، ميخوام بگم همنشيني با اونايي که داراي عظمت هستن، آدمو رشد ميده. چه تو همت کني و خودتو تا اون عظمت (يا قدري از اون) بالا بکشي، چه اون عنايت کنه و تو رو بالا بکشه. هرچي هست اين عظمته که جذبت ميکنه و باعث رشدته. وگرنه که اينهمه سنگ و کلوخ.
همنشين خوبه يکي مثل کوه باشه.
رو ,تو ,صداي ,خاطراتِ ,کوه ,شايد ,که ما ,ميکنه و ,ما رو ,تو رو ,جذب ميکنه
درباره این سایت